بانگ و فریاد برآوردن. شور و غوغا کردن. غریو برآوردن. غریو برزدن. رجوع به غریو شود: برنشسته هزار دیو به دیو ازدر و دشت برکشیده غریو. نظامی. سواران ایران به کردار دیو دمان از پسش برکشیده غریو. فردوسی. دمان رخش بر مادیانان چو دیو میان گله برکشیده غریو. فردوسی
بانگ و فریاد برآوردن. شور و غوغا کردن. غریو برآوردن. غریو برزدن. رجوع به غریو شود: برنشسته هزار دیو به دیو ازدر و دشت برکشیده غریو. نظامی. سواران ایران به کردار دیو دمان از پسش برکشیده غریو. فردوسی. دمان رخش بر مادیانان چو دیو میان گله برکشیده غریو. فردوسی